کد مطلب:78053 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

حکمت 253











و قال علیه السلام، لما بلغه اغاره اصحاب معاویه علی الانبار، فخرج بنفسه ماشیا حتی اتی النخیله، فادركه الناس و قالوا: یا امیرالمومنین نحن نكفیكهم، فقال علیه السلام: «و الله ما تكفوننی انفسكم، فكیف تكفوننی غیركم، ان كانت الرعایا قبلی لتشكو حیف رعاتها و اننی الیوم لاشكو حیف رعیتی، كاننی المقود و هم القاده، او الموزوع و هم الوزعه!» یعنی و گفت علیه السلام در وقتی كه رسید به او خبر غارت كردن سپاه معاویه انبار را، پس بیرون رفت از شهر به

[صفحه 1288]

نفس نفیس خود پیاده تا اینكه رسید به منزل نخیله، پس رسیدند به او مردمان و گفتند: یا امیرمومنان ما كفایت می كنیم از تو در مقاتله ی با ایشان. پس گفت علیه السلام كه سوگند به خدا كه شما كفایت نمی كنید از من درباره ی محاربه با نفسهای خود، پس چگونه كفایت می كنید از من محاربه ی غیر شما را. به تحقیق كه بودند رعیتهای پیش از شما كه شكایت می كردند از ستم و جور حكام و امیران خود و من امروز هر آینه شكایت می كنم از ستم و جور رعیت خود، گویا كه من پیروم و ایشانند پیشوا و من دور كرده شده ام از دشمن و ایشانند دوركننده.

(قال الرضی:) فلما قال هذا القول فی كلام طویل، قد ذكرنا مختاره فی جمله الخطب، تقدم الیه رجلان من اصحابه، فقال احدهما: «انی لا املك الا نفسی و اخی، فمرنا بامرك یا امیرالمومنین، ننقذ له.» فقال: «و این تقعان مما ارید؟» یعنی در وقتی كه گفت علیه السلام این قول را در كلام درازی كه ما ذكر كردیم برگزیده ی آن را در ضمن ذكر خطبه ها، پیش آمدند به سوی او دو مرد از اصحاب او، پس گفت یك نفر از آن دو نفر كه من مالك و صاحب اختیار نیستم مگر نفس خود را و برادرم را. پس امر بكن ما را به هر چه امر می كنی ای امیرمومنان كه ما اطاعت می كنیم. پس گفت علیه السلام كه از كجا واقع می شود از شما دو نفر آنچه را كه من اراده دارم؟ و از كجا حاصل می شود مراد من كه دفع دشمن باشد از شما دو نفر؟


صفحه 1288.